خیال
|
|
شامگاهان بر روی دریای روزمرگیها سوار بر قایق احساس میشوم: گویی فرشتگان دور و برم پرسه میزنند، همه چیز زیبا و پاک است، رویاهایم رنگ حقیقت میگیرند، از سردی و سختی و هیاهو خبری نیست، سکوت آبی شهر، آرامش گمشده روز را برایم به ارمغان میاوررد... و من فارغ از غمهای زمینی، بال و پر میزنم، به ستارگان و آسمان نزدیکتر میشوم و لحظه به لحظه حجم خلوت اطرافم خردتر و عشق قلب شکسته ام کلان تر میگردد...افسوس که زندگی داستانی غیر از این دارد...
به سراغ من اگر میایید
نرم و آهسته بیــــایید
مبـــادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من
|
پنج شنبه 90/12/4 |
نظر
|
|
|